|
||||||||||||||||||||
|
فلامنكو ، بیان هنری آگاهیكامل از شرایط وجودی آدمی است . در میان مردمی كه احساس مهجوریت و تنهاییدر این دنیای لایتناهی آزارشان می داد و پشتیبانی پروردگار ، حامی دلسوز ومهربان و مقتدر را حس نمی كردند ، وجود این طرز فكر، بدیهی به نظر می رسدكه : « ما همه انسانهایی ترسان و بی پناه ، در جایی به سر می بریم كه باآن بیگانه ایم » .این طرز فكر گویای آن است كه موجود برتر دیگری وجودندارد .
حقیقت فلامنكو آنست كه باید زندگی كرد و در نهایت سر به دامان مرگ سپرد .در این سیر هر كس باید مسئول اعمال خود باشد و تلاش نماید تا صفات نیكیمانند شجاعت ، وقار و شوخ طبعی را جزء ذات خود كند و در این تلاش دستدیگران را نیز بگیرد . این هنرِ زندگی است و هنر صادقانه این است . درفرهنگ فلامنكو ، مرگ همیشه قرین آدمی است و این نزدیكی دایمی ، در تقابلبا حیـات ، به زندگی افراد معنا می بخشد .