هنرجوي موسيقي بايد دانش نت نويسي و نت خواني را به طور كامل فرا گيرد براي درك بهتر اين دانش هنرجويان بهتر است كه از بخش پارلاتي جلد هاي 1.2.3كتاب پوتسولي استفاده كنند تا دانش نت خواني آنها تا حدي ارتقا پيدا كند .
قدم دوم: سلفژ
ما بايد سلفژ قوي داشته باشيم به طور مثال فرق نت چنگ و دو لاچنگ را از نظر زماني بايد به طور كامل بدانيم و يا سكوت ها را به طور كامل بشناسيم و در زمان خاص خود آنها را اجرا كنيم . به گونه اي كه هنر جويان مبتدي نسبت به سكوتها خيلي بي تفاوت مي باشند وخيلي سريع از روي آنها مي گذرند ولي سكوتهابه همان اندازه نتها با ارزش مي باشد.
موتزارت گفته است:سكوت بيشترين تاثير را در موسيقي دراراست.
حتي در بعضي مواقع تاثير سكوتها رااز نتها بيشتر مي توان حس كرد.
"نوازندگان بزرگ مي دانند سكوت چه نقشي در اجراي آنها دارد.
بعضي ها مي گويند كه سكوت چيز بي ارزشي است و ما نبايد وقت زيادي بابت آنها هدر دهيم " در صورتيكه نمي دانند كه بر اساس همين مسايل (ظريف و كوچك) است كه پيشرفت هنري شكل مي گيرد.
به طور مثال سه گونه استاكاتو در موسيقي وجود دارد كه هنرجويان كم توجه اين سه را به يك حالت اجرا ميكنند. بنده به اين سه نمونه در يكي از سونات هاي موتزارت برخوردم وبه آنها خيلي توجه كردم.
قدم سوم : ريتم
ما بايد به سراغ ريتم برويم -بيشترين و با ارزش ترين مساله در موسيقي علمي ريتم مي باشد -ريتم به موسيقي روح مي بخشد و شنونده را به خود جلب مي كند. براي اينكه ريتم قوي داشته باشيم و ريتم را در درون خود حس كنيم بايد تمرين مداوم ريتم خواني داشته باشيم .
فراگيري ريتم كاري بس دشوار است كه نيازمند به تمرين مداوم سلفژ در دو حالت نت خواني و صدايي مي باشد.
ريتم يكي از اصلي ترين مواردي است كه هنرجوي موسيقي بايد توجه زياد به آن داشته باشد براي مثال اگر ريتم شب و روز بهم بخورد و ما در 24 ساعت شب داشته باشيم زندگي موجودات از ريتم خارج شده و چرخه اي خود را از دست مي دهد كه در موسيقي هم به اين صورت مي باشد كه اگر ما زمان نتي را اشتباه و شخصيت آن نت را زير سوال ببريم موسيقي از ريتم خارج شده و ديگر موسيقي نمي باشد.
من براي قوي تر شدن ريتم پيشنهاد مي كنم به آثارموتزارت كه از مكتب كلاسيك وين پيروي مي كند و ريتم در اين مكتب آزاد نمي باشد و نوازنده حق اينكه ريتم قطعه اي موسيقي را در اين مكتب كم و زياد بكند راگوش فرا دهيم.
20